grit translation EnglishPersian Dictionary Glosbe
grit translation in EnglishPersian dictionary. fa بعد با غیظ دندانهایش را به هم سایید و کف به دهان آورد و در تمام مدت نطقش زوزه میکشید و خودش را این طرف و آن طرف میانداخت و تو سینهاش باد میانداخت و خلاصه هرچه نمایش که قبل دیده بودم پاک سنگ روی ...